نبات هستم

پسر مامانم

نبات هستم

پسر مامانم

من آقا شدم

شلام شلام من اومدم  من یه پسر کاملا خوب و آقا شدم !!! هر چی مامان میگه میگم چشم ! هر کار بدی میکنم بعدش میگم ببخین !!! وقتی صدام میکنن میگم بلی !!! خلاصه که کلی با ادب و مهربون شدم !!! کمتر اذیت میکنم ! بیشتر سرم به خراب کاری گرمه !!!  وقتی بابا میاد خونه ازش میخوام که آبمیوه گیری ٬‌ مخلوط کن ٬‌ چرخ گوشت و جارو برقی رو بهم بده تا من باهاشون بازی کنم ! این مامان هی غر میزنه به جون بابا میگه آخه اینا چیه میدی به بچه مامان بد !!

امروز صبح کامیونمو بردم خونه مامان مری آخه میخوان خونشونو خراب کنن من باید خاک برداری کنم  براشون !!!

تازشم یاد گرفتم به مامانم میگم مامان مسی !!! مامانم غش میکنه از خنده هی لپامو گاز میگیره ! شبا تو بغل مامانم میخوابم !!! ایشششششش دیگه هم شبا جیش نمیکنم !! مامانم یادم داده !!

عمه ایشی برام یه مارمولک خریده اینگده قشنگه !!! سبزه !!! شعر یه توپ دارم قلقلیه هم بلد شدم ! ولی فقط صداشو در میارم !!!!

دیروز بابا اجازه داد که براش رانندگی کنم ! صبح بابا داشت گاز میداد من یه دفعه هوس کردم دنده عوض کنم ! وقتی دنده رو جا زدم جیغ بابا رفت هوا گفت وای ماشین ترکید  من فقط دنده عوض کردم به من چه مبروط که بابا پاش رو کلاج نبود ایشششششششش

مامانم برای من یه کاپشن خریده اندازه خودشه هی تنم میکنه من دستامو گم میکنم به مامان نشون میدم که دستامو دربیاره بابا میخنده میگه آخه اینکه اندازه خودته مامان میگه اِ پس ما رو اینقدر ریز می بینی

خوب دیگه بسه باز دوباره میام پیشتون !! بای بای

برخی از دوستان خواسته بودن براشون عکس کوچولویی هامو بزارم باشه چشم میزارم فقط نخندیدنا  الان کار دارم بعدا میام براتون عسکم میزارم !!!

  

 

خداییش تیپو دارید مامانم میگه دختر کش دختر کشه !!

 

 

اینم واسه وقتی که نی نی گولو بودم 

 

 

نبات مریض شده

شلام به همه !!!  من مریض شدم ! یعنی اول مامانم مریض شد خیلی بد سرماخورد منم که حساسسسسسسسسسس هی رفتم پیشش و نازش کردم  مامان خیلی سعی کرد که من مریض نشم ولی شدم دیگه حالا من هی سرفه میکنم و عطسه  دیروز با مامان و بابا سه تایی رفتیم دکتر و کلی داروهای بدمزه برام نوشت ! ولی من پسر خوبی هستم و داروهامو میخورم و مامانمو اذیت نمی کنم ! مامان میگه : تو پسر ماهی هستی وقتی مریض میشی خیلی صبوری ( بزنم به تخته  ) خوب حق داره آخه من نمی تونم از شیطنت دست بکشم و استراحت کنم باید همش بپرم بالا و پایین تازشم من به مامان کمک میکنم تا ظرفهارو بشوره ! اونم هی میگه حشینی آب نریز زمین ! حشینی لباساتو خیس کردی !  من تازگیها حرف میزنم ! یعنی بعضی از کلمات رو میگم مثلا نمونه صحبتهای من و بابا :

بابا : امیرحسین پسرم سوئیچو بده من برم ماشین و بیارم تو و مامان و برسونم خونه ی مامان مری !!!

من : قام قام بیق بیق دنده فمون من ٬ مامان ٬ مامان مری ( یعنی ماشین روشن کنیم بوق بزنیم دنده رو جا بزنیم فرمونو بچرخونیم من و مامان بریم خونه ی مامان مری )

 

راشتی چرا امروز صبح همه ی رهگذرها به من می خندیدن !!!! عکسمو گذاشتم شاید بتونید حدس بزنید که چرا همه به من می خندیدن !!! منتظرما جواب بدید !!!! لفطاْ !!! بای بای

 

 

اینم همینطوری گذاشتم که ببینید و لذت ببرید !!!

 

یه نبات غرغرو

شلام  من امروز یه عدد نبات غرغرو هشتم  خودمم نمی دونم چرا ؟؟؟؟ خوب دلم میخواد یه روزایی پسر بدی باشم و همش غر بزنم !!! اینکه چی شده و چمه دیگه باید مامان خانوم کشف کنند که البته ایشون سرکار تشریف دارند !  من دلم برای مامان و بابا تنگ شده !